رجوی چون به خلوت می رود آن کار دیگر …!

ساخت وبلاگ
روش ‏های نفوذ یا تأثیرگذاری: بعد از آن که جذب کننده با استفاده از روش ‏های استدلالی و سایر شیوه ‏ها توانست فردی را به فرقه جذب نموده و اعتقاد جدیدی را در او به وجود آورد، حرکت بعدی او متوجه این موضوع است که فرد جذب شده را به یک پیرو مبدل سازد، به عبارت دیگر او را از یک شنونده و پذیرنده، به فردی فاعل تبدیل نماید که به نوعی و به نسبتی عقاید جدید خود را در عمل هم نشان دهد…. تعهد و ثبات رأی (Commitment and Consistency) “مقاومت در نقطه آغاز بسی ساده‏ تر است تا در نقطه پایان.” (لئوناردو داوینچی) می‏ گویند روزی پدری از فرزندش که حاضر به تکرار حرف الف نبود پرسید که مگر تکرار این حرف چقدر مشکل است که او حاضر نیست آن را انجام دهد؟ فرزند در پاسخ گفت: “مشکل گفتن حرف الف نیست، بلکه مشکل در این است که وقتی من الف را گفتم، بعد از آن از من خواهید خواست که بگویم ب و بعد پ و … و تا چشم به هم بزنم از من خواهید خواست که همه چیز را یاد بگیرم. درست است در بسیاری مواقع ما بخشی از اعتقادات و اخلاقیات و سلامت و مال خود را فدای گفتن آری اولیه می‏ کنیم هر چقدر که کوچک و بی ‌ارزش به نظر برسد. چرا که می‏ خواهیم در رفتار و گفتار پای تعهدات باقی ‌مانده و ثبات رأی داشته باشیم. حُقه بازانی که با این روانشناسی انسان ‏های اصولی، درست، متعهد و پا برجا آشنا هستند به خوبی می ‏دانند که چگونه از آن جهت تأثیرگذاری روی افراد استفاده کرده و قدم به قدم آن ها را وادار به انجام کارهایی کنند که در نقطه شروع و در شرایط عادی، به هیچ عنوان حاضر به انجام همه آن ها نمی ‏شدند. در اینجا می ‏توان این سؤال را از اعضای سابق فرقه ‏ها پرسید: آیا در نقطه شروع هواداری خود از یک فرقه مخرب مثل فرقه رجوی، حاضر بودید تمام کارهایی که بعدا رجوی چون به خلوت می رود آن کار دیگر …!...
ما را در سایت رجوی چون به خلوت می رود آن کار دیگر …! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabarestan89 بازدید : 113 تاريخ : پنجشنبه 23 تير 1401 ساعت: 3:26

در قسمت هجدهم توضیح دادم که سازمان خائن و مردم فروش مجاهدین، دنبال مرگ همه ما در عراق و یک تابلوی سیاه و قتل و خونریزی بود، سازمان و رهبری فاسد آن دنبال به کشتن دادن ما بود و اینکه از خون ما در فرنگ، سوءاستفاده کند و بر جنایات بیشمار خود که در قلب های تک تک ما تصویری ماندگار شده بود، سرپوش بگذارد. هر یک از ما که موفق نمی شدیم به یک محل امن برسیم، سازمان آنرا برای خود یک پیروزی قلمداد می کرد و بقیه را نیز می ترسانید که در صورت خروج از سازمان، مرگ و نیستی در انتظار همه است و آینده ای برای هیچ کس متصور نیست. من هنوز تلاش می کردم یک راه امن برای نجات خودم پیدا کنم.و اما ادامه: من از این وضعیت خسته شده بودم، همه چیز را تمام شده می دانستم، در این وضعیت نامعلوم، سازمان دنبال شکار کردن مجدد ما بود و می خواست اگر توانست حتی یک نفر از ما جداشدگان را به سازمان برگرداند و ما را درس عبرتی برای دیگران نشان داده و اگر هم کسی جرات پیدا کرده است که جدا شود، او را مایوس کند. سازمان فقط دنبال سیاه نمایی از سرنوشت ما بود. من در اربیل، همیشه چندسال گذشته و بلایایی را که از سر گذرانده بودیم را مرور می کردم. همیشه به این مسئله فکر می کردم که اگر همراه گروههای اول به ایران بر می گشتم، الان چند سال بود که به زندگی برگشته بودم و هر طور حساب کنیم، چندسال جلوتر از امروز بودم. از طرف دیگر فکر می کردم که اگر سازمان در همان روزهای اول، ما را به مرز اردن می برد، الان توانسته بودم پناهندگی گرفته و در گوشه ای در امنیت و رفاه نسبی زندگی کنم و همسرم هم پیشم بود. آنروزها که در کمپ آمریکایی ها، راه برگشت به ایران باز شده بود، بچه ها دسته دسته به ایران بر می گشتند، همه در درون با این سئوال مواجه بودیم که اگر راه ب رجوی چون به خلوت می رود آن کار دیگر …!...
ما را در سایت رجوی چون به خلوت می رود آن کار دیگر …! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabarestan89 بازدید : 92 تاريخ : پنجشنبه 23 تير 1401 ساعت: 3:26